دستهای آبی

به گنجشك‌ها گفته‌ام هوای دلتنگی‌ات را داشته باشند تا من بر‌گردم

در فراسوی خیال من

حمید حاجی محمدی ۱۳۹۲/۰۴/۲۹، 8:23

دیدار ما در فراسوی خیال نخواهد بود
و فرشته ای در لابلای کلام ما پرواز نخواهد کرد
دیدار ما در بودنمان موج میزند
و نیاز به هیچ نخواهم داشت
و در گمان خود تصور نخواهم کرد که در آسمانی
که هر لحظه بامنی
و با من بودنت آرامش است به دور از ترس از محاکمه
به دور از فریادی دور
به دور از همه و هیچ
در گمان من ترسی از عذاب نخواهد بود
که کریمی و قادر
که دریا را به قطره چه کار آید برای غرق کردن
که غرق خیالم
هر دم

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://bluehands.persiangig.com/audio/29(Part1)_HQ.mp3

باور کن که سنگم

حمید حاجی محمدی ۱۳۹۲/۰۴/۲۷، 12:51

امروز که سنگ از خواب بیدار شد احساس کرد خورشید گونه هایش را بوسید سنگ خندید

رودخانه شوخ چشمی میکرد و یک مشت آب بر سر سنگ ریخت

سنگ چمشهایش را مالید و به زندگی سلام کرد

سلام زندگی من آماده ام به وظیفه سنگ بودن عشق بورزم

اگر سنگم شاید سکویی باشم برای استراحت

شاید پناهی باشم برای مورچه گان

شاید سنگ تراش نفس اهورایی بر من بدمد

نمی دانم امروز نقشم چیست شاید باید سنگ باشم تا سختی مرا انسان ببیند

پس باورم کن آنچنان که یک سنگ را میتوان باور کرد

باور کن که سنگم

 

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://bluehands.persiangig.com/audio/26.mp3

 

حمید حاجی محمدی ۱۳۹۲/۰۴/۲۵، 16:30

 

گاه گاه به دنیا می آیم

میخندم

و میمیرم

.

.

.

دوباره آغاز میکنم

به دنیا می آیم

میخندم

و میمیرم

 

این است حاصل زندگی من

 

بیوگرافی
خامی کلامم را برهم گره میکنم
بی‌خیال گر دامی پر حفره شود
به آخرین نقطه که می‌رسم می‌بینم باز هم خام است